بهرادبهراد، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات پسر کوچولوی ما

بهراد..... تلفن!!!!!

1392/5/19 16:52
449 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز آقا بهراد لباس گاویشون رو پوشیدن و همینطور که منتظر دایی جان بودن خواب رفتن.

بهراد

 

 

که یکی از دوستاش که با هم تویک ساعت به دنیا اومده بودن، به بهراد میس زد. بهراد هم پرید رو تلفن و زنگ زد به دوستش.

 حالا چرا این همه عجله ما که نفهمیدیم!!!!!

تلفن 1

تلفن 2

طرف گوشی رو برداشت و پچ پچ آقا بهراد شروع شد.

تل 3

تل 5

اوه اوه انگار کار بالا گرفت. 

تل 5

سر این که کی چند دقیقه بزرگ تره دعواشون شد.

تل 6

بعد از یک مذاکره سخت و طاقت فرسا دو طرف با هم به تفاهم خوبی رسیدن.

تل7

تل 8

و در نهایت بهراد بابا، با صدای لالایی دوستش در کنار گوشی به خواب رفت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

سهیل و انیس
19 مرداد 92 18:05
وای خدا لپ هاشوووو
دنیا
19 مرداد 92 22:39
قربون خودشو اون لباس گاویشششششششششش
محمد و زینب
22 مرداد 92 23:39
تولد زیباترین هدیه خدا که مانند سروشی روح بخش به زندگی تان نور امید دمید را تبریک میگیم. قدمهای کوچکش برایتان پر از خیر و برکت باشد
الهه سجادی
18 مهر 92 19:41
سلام بهرادجون. فدای تو . خیلی باحالی. من همکار مامانت هستم. میتونی از این به بعد منو خاله صدابزنی