بهرادبهراد، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

خاطرات پسر کوچولوی ما

به یادت داغ بر دل می نشانم

بابارضازاد عزیزم. می دانم که ما را می بینی و برای موفقیت ما دعا می کنی. برای بهراد کوجولوی ما هم دعا کن که سلامت و موفق باشه. همیشه یادت با ماست و همیشه حضورت در کنار ما احساس میشه. یا علی. ...
17 مرداد 1392

روز سوم روز ورزش!!!!!

از اونجایی که یه بزرگی می گفت آدم دنیا دیده بهتر از دنیا ندیدست   روز سوم با تماشای اطراف شروع شد..... البته بعضی صحنه ها خنده دار بود  اما آخرش خیلی خسته کننده بوددد دیدم بهتر یکم نرمش کنم ... و البته پایان  یک روز سنگین با یک کیک قشنگ از طرف خاله کوچیکه باباییم (هی من که نه خاله دارم نه عمه   )     ...
17 مرداد 1392

روز دوم و اولین روز در خانه

بهراد کوچولوی ما که پس از 9 ماه به این دنیا اومده، گویا خیلی خسته بود   "مامانی من خوابم میاد" سعی کرد روز دوم رو در استراحت و خواب طی کنه...... راستی می دونین چرا گفتم بهراد کوچولو !!!   مدرکش عکسای بعدیه  ...
17 مرداد 1392