بهراد به چادگان می رود
بهراد در آخرین روزهای تعطیلات نوروز تصمیم می گیره برای اولین بار به چادگان سفر کنه.
بهراد پشت فرمون می شینه
و استارت می زنه تا ماشین روشن شه.
وقتی خیالش راحت می شه که سرنشین های ماشینو به سلامت به مقصد رسونده، لبخندی از روی رضایت می زنه.
بهراد صبح ها با بابا به پیاده روی می ره
و عصرها تو آسمون، پرواز می کنه (البته با دستای بابا)
خلاصه، تا جایی که می تونه خوش می گذرونه.
به امید سفرهای بعدی....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی