بهرادبهراد، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات پسر کوچولوی ما

بهراد به مشهد می رود

سوم مرداد 93 بهراد برای اولین بار به مشهد رفت. بهراد سعی کرد توی راه خوب استراحت کنه تا وقتی رسید به حرم، سرحال باشه. فقط  موقع شام بیدار شد تا غذا بخوره. البته مثل این که شام خوردن، انرژی زیادی از بهراد گرفت. چون توی حرم هم سعی کرد به خواب خوش ادامه بده. بهراد دلش می خواست خودش توی حرم راه بره و کسی بغلش نکنه. و این هم ماجرای دوست پیدا کردن بهراد در حرم: بهراد از این که برای اولین بار به زیارت امام رضا اومده بود، خیلی خوشحال بود: به امید سفرهای بعدی.... ...
3 مرداد 1393

بهراد 11 ماهه

14 تیرماه 93 روزی بود که بهراد 11 ماهه شد. حالا اونقدر بزرگ شده که به راحتی می شینه. می ایسته و تعادلش رو حفظ می کنه و با گرفتن دستای مامان و بابا راه می ره. البته هنوز نمی تونه به تنهایی راه بره. و این هم خوابی زیبا در یازدهمین ماهگرد تولد: ...
14 تير 1393

بهراد ده ماهه

بهراد در جشن تولد 10 ماهگی تصمیم میگیره با مامان و بابا و مامان بزرگ، بابابزرگش بره ملایر تا هم یه آب و هوایی عوض کنه و هم به دایی و زن دایی یه سری بزنه. و این هم بهراد در بام ملایر: و این هم بهراد، در حالی که حموم آفتاب گرفته و داره چرت می زنه بهراد در مسافرت تصمیم گرفت برای اولین بار تاب رو امتحان کنه: و چقدر هم خوش گذشت. ...
14 خرداد 1393

اولین تلاش برای ایستادن

روروئک بهراد یادتونه؟ آخرای اردیبهشت بهراد به این نتیجه رسید که باید یه تلاشی برای جلوگیری از یکنواخت شدن زندگی بکنه. واسه همین هم تصمیم گرفت از روروئکش واسه ایستادن کمک بگیره. البته حواسشو جمع می کرد که سریال های تلویزیون رو هم از دست نده. ...
23 ارديبهشت 1393

بهراد بولینگ بازی می کند

 یه روز که بهراد خیلی حوصلش سر رفته بود، تصمیم گرفت بره بولینگ بازی کنه تا ببینه این بولینگ که میگن چیه. و این هم چهره متعجب بهراد بعد از لمس کردن توپ بولینگ و حالا ادامه بازی ...
5 ارديبهشت 1393

بهراد (حاجی فیروز) و نوروز سال 1393

سال 92 با همه خوبیها و بدیهاش، غمها و شادیهاش، اشکها و لبخندهاش تموم شد. خدایا شکرت که دلمون رو شاد کردی و یه پسر کوچولوی ماه به ما هدیه دادی.خدایا به عظمت و بزرگیت قسم  که به تمام کسانی که چشم به راه یه نی نی کوچولو هستند، فرزند سالم و صالح عطا کن و این نعمت رو از کسی دریغ نکن. الهی آمین. بهراد، در اولین نوروز زندگیش، با چهره ای جدید به استقبال سال نو میره. حاجی فیروزه، سالی یه روزه:       بهراد برای اولین بار تو زندگیش سفره هفت سین رو می بینه و خیلی ذوق می کنه. اما ماهی های سفره هفت سین از همه چیز براش جذاب تر بودند. حاجی فیروز وقتی خیالش از نو شدن سال ر...
22 فروردين 1393

بهراد به چادگان می رود

بهراد در آخرین روزهای تعطیلات نوروز تصمیم می گیره برای اولین بار به چادگان سفر کنه. بهراد پشت فرمون می شینه و استارت می زنه تا ماشین روشن شه. وقتی خیالش راحت می شه که سرنشین های ماشینو به سلامت به مقصد رسونده، لبخندی از روی رضایت می زنه. بهراد صبح ها با بابا به پیاده روی می ره و عصرها تو آسمون، پرواز می کنه (البته با دستای بابا) خلاصه، تا جایی که می تونه خوش می گذرونه. به امید سفرهای بعدی.... ...
13 فروردين 1393